در مورد تجربیات من به عنوانِ دانشجوی داروسازی
قبلاً نوشته بودم که وقتی از مرحلهی کنکور عبور کردم و خرم از پل گذشت، به طرزی باورنکردنی بسیاری از چیزهایی که مربوط به کنکور بود را در همان سالِ اول دانشگاه فراموش کردم و فقط کلیاتی در خاطرم ماند.
امشب با خود گفتم حال که انشاءالله به نزدیکی فارغالتحصیلی رسیدهام بهتر است قبل از آنکه زمان بگذرد و من بسیاری از چیزها را فراموش کنم شروع کنم به نوشتن برخی از خاطرات، تجربیات و مشکلاتی که در حین خواندن داروسازی با آنها دست و پنجه نرم کردم.
از دلایلی که از نوشتن در مورد داروسازی پرهیز میکردم این بود که دوست داشتم مخاطبان وبلاگم بیشتر کسانی باشند که علاقههای مشترک با من دارند؛ مثلاً کسانی که به ادبیات و زبان فارسی و انگلیسی، تاریخ، پژوهش در علوم پزشکی و …علاقهمندند. نگران بودم که با نوشتن در مورد داروسازی مخاطبینی جذب وبلاگ شوند که هیچ علاقهی مشترکی با من ندارند و تنها چیزی که میدانند این باشد که میخواهند داروسازی قبول شوند و حتی ندانند چرا میخواهند داروساز شوند.
اما الان میبینم که اگر ننویسم بهزودی خیلی چیزها از یادم میرود. علت اینکه احساس میکنم نوشتن من ممکن است به دردی بخورد این است که در طول این هفت سالِ دانشجویی، تقریباً هرچیزی را که به عنوان یک بچهی نسبتاً درسخوان و اهل پژوهش دوست داشتم و امکانش بود امتحان کردم. مقاله نوشتن، سمینار رفتن، رفرنس خواندن، کلاس غیردرسی رفتن، در مدارس تابستانه شرکت کردن، پایاننامه سنگین برداشتن و بسیاری از چیزهای دیگر را آزمودم. از اینرو احتمال میدهم نوشتههایم شاید به درد بعضی دانشجویان و شاید برای عدهای که قرار است در آینده دانشجو شوند بخورد.
پس به یاری خدا در مطالب آتی مینویسم؛ مینویسم برای خودم و برای آن چند نفر معدودی که خواندنِ مطالب من به آنها کمک میکند تا چشماندازی برای تصمیمات آتیشان پیدا کنند. این مطالب را به صورت داستانوار خواهم نوشت تا هم تمرینی برای نوشتن شود و هم حوصلهی خودم و خواننده سر نرود.
در مورد ایام دبیرستان و پیش از انتخاب رشتهی داروسازی:
داروسازی؟! (1): نحوهی آشناییم با رشتهی داروسازی را در اینجا نوشتم.
از ره ترکستان به ره کعبه (2): در این پست در مورد انتخاب رشتهی داروسازی صحبت کردم و اینکه چرا تصمیم به تغییر رشته گرفتم.
به بهانهی کنکور 97: در این پست در مورد سال پیشدانشگاهی و کنکور 91 که در آن شرکت کردم بهطورکلی صحبت کردم.
در مورد ایام دانشجویی در رشتهی داروسازی:
قند و پند: در سال 96 بعد از پنج سال واحد پاس کردن بر آن شدم که روی منبر بروم و برای دانشجویان جدیدالورود دانشکده روضه بخوانم. روضههایم در مجلهی ریتالین دانشکده چاپ شد و بعد در اینجا هم منتشر کردم. توصیههای کلی من را در مورد ایام دانشجویی داروسازی در همین پست بخوانید.
در مورد المپیاد علمی علوم پزشکی: در سال 97 در المپیاد علمی علوم پزشکی شرکت کردم. تجربهام در مورد این المپیاد را در این پست نوشتم و توضیح دادم که از نظر من المپیاد بهدرد چهکسی میخورد و به کار چهکسی نمیآید.
از سیناژن و مدرسهی تابستانهی آن: سیناژن از سال 97 در تابستانها برای دانشجویان داروسازی سال چهارم یا بالاتر به مدت حدود یک هفته مدرسهی تابستانه برگزار کرده است. در این پست از تجربهی کلیام از این مدرسه نوشتم.
پ.ن. این مطلب را بهطور مداوم بهروز خواهم کرد و مطالبی که در این رابطه خواهم نوشت را بهصورت لیستی از لینکها در بالا خواهم آورد.
سلام
امیدوارم سوال من رو ببینین
کاش درباره المپیاد رفتنتون و مقاله هایی که انجام میدین و سمینار هایی ک رفتین مارو هم راهنمایی کنین
من خودم همه جا به در بن بست خوردم
سلام.
دیدم. 🙂
در مورد المپیاد قبلاً مفصل نوشتهام. در مورد بقیهی موارد هم انشاءالله به تدریج خواهم نوشت؛ نوشتن در مورد هریک زمان زیادی میبرد و فعلاً وقت نمیکنم زیاد بنویسم و اگر هنر کنم تا آخر شهریور فقط نوشتههای ناتمامم را به پایان برسانم. اگر در مورد موارد بالا سوالی خاص دارید به بنده ایمیل بزنید.
موفق باشید.